نوشته هام



یه سری چرخ گوشتمون رو تو دیوار گذاشته بودم برای فروش
یه بنده خدایی اومد برای دیدن چرخ گوشت و از یه ماشین مدل بالا پیاده شد و گفته بود از بیمارستان میاد
بعد که اومد داخل خونه و رفتارهاش رو دیدم تعجب کردم
بهش میگفتم چرخ گوشت اینجاست نیومد ببینه
روشنش کردم گفت این صداش برای چیه؟
گفتم صدای چرخ گوشته دیگه
گفت آهان اوکی
بعد هم هی از ما تعریف میکرد و میگفت گلی،عزیزی
اگه یکی دو بار بود آدم میگفت خب از تعارفات معموله ولی وقتی زیاد میشه دیگه طبیعی نیست
اصلا تو از کجا میدونی من عزیزم؟
چرا نمیای ببینی چرخ گوشت رو؟
شاید من میخوام تو پاچت کنم
وقتی رفت به خانواده ام گفتم عمرا این ماشین مال این آدم باشه
خودم وقتی از ماشین پیاده شد گفتم دکتری چیزیه ولی وقتی دیدمش گفتم عمرا
خواهرم بهم گفت با توجه به لباسش احتمالا نگهبان بیمارستانه
یهو یادم افتاد عه گوشت کوب رو بهش ندادم بهش زنگ زدم و آدرس داد و رفتم نزدیک های همون بیمارستان این بار سوار یه پراید بود و همچنان میگفت گلی

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قرآنی سکول خدمات حمل و نقل ایرانکس بلاگی برای سن فایل پناه χάος آسمانم درخشش چاپ لیوان کاغذی - کاسه کاغذی مکان های تاریخی ایران پرسش مهر بیستم